Artman striders club
کلاب استرایدرهای آرتمن یه پنجره ست به زندگی روزمره افرادی که ما تو آرتمن میشناسیمشون و باهاشون همقدم هستیم و میدونیم دارن چیز با ارزشی میسازن. یک روز مهمونشون میشیم و باهاشون درباره حرفه، طرز فکر و روزمرگیشون صحبت میکنیم.
آناهیتا شهامتی متولد تیر ماه سال 1372 یه پزشک عمومیه که کمتر از یکساله که تصمیم گرفته دنیای حرفه ایش رو به عرصه هنرهای تجسمی اختصاص بده و با همسر دوست داشتنی اش سلمان خوشرو، هوم استودیوی زیبایی در شهرک غرب تهران دارن و کلی چیزهای جذاب و خیره کننده میسازن.
یه خونه خوش انرژی دارن با کلی گیاه و اشیا عجیب و جالب که عمدتا ساخته های خودشونه یا چیزهاییه که جمع آوری کردن و هرکدوم داستانی پشتشه و میتونی کلی وقت بذاری برای واقعا دیدنشون. از همه اینا باحال تر ترکیب جذاب و هارمونیک آناهیتا و سلمان به عنوان یه زوج در کنار هم بود.
آناهیتا اول استودیوش رو به ما نشون داد که چسبیده به خونه اش بود. یه آپارتمان با کف پارکت چوبی که همه جاش لکه های رنگ و متریال های مورد استفاده اش بود و پر بود از ابزارها و تجهیزات عجیب. از رنگ و مواد شیمیایی متنوع بگیر تا سیم و چوب و بوم و… روی سقف هم پر از قلاب های آویز بود. کارهای خیلی زیادی هست که میتونید تصور کنید تو استودیوشون قابل انجام دادنه. خودشون هم همونطور که از کارهاشون پیدا بود خیلی محدود نکرده بودن خودشونو. کلا فضا یطوری بود که باید حواس جمع حرکت میکردی که خرابکاری پیش نیاد.
یکم عکاسی کردیم از آناهیتا و نشستیم پای گپ زدن.
- آناهیتا خوبی؟
{ میخنده } چه سوال عجیبی. آره خوبم
- حرفه تو چیه و دقیقا چه کاری انجام میدی؟
من پزشکی خوندم. البته همیشه فعالیت جانبی هنری داشتم ولی بنا به دلایلی بعد از فارق التحصیلی ام قضیه جدی تر شد و الان بیشتر تمرکزم روی آرت هست. روی چیز ثابتی هم تمرکز ندارم. الان بیشتر نقاشی میکنم ولی قبل تر تمرکزم بیشتر روی دیزاین و ساخت یسری آبجکت و مجسمه بود. در کل دوس دارم تو هز زمینه ای که میتونم اعمال سلیقه و خلاقیت داشته باشم، فعالیت کنم و خودمو محدود به یه ابزار و رسانه نمیکنم.
- اون دلایلی که گفتی باعث شد از پزشکی بیای به سمت آرت چی بود؟
ببین کلا همیشه هنر تو زندگیم بوده و چیز جدیدی نیست. صرفا الان تو اولویت حرفه ایم قرار گرفته و زمان بیشتری رو بهش اختصاص میدم. یسری دلایل درونی و احساسی خیلی تاثیرگذار بود برای این تصمیم و همینطور شروع کرونا باعث شد یسری برنامه هام برای مسیر زندگیم تغییر کنه و نهایتا خودمو تو این مسیر دیدم و بعدشم نمایشگاه گذاشتم و بدون اینکه برنامه از پیش تعیین شده ای برای این حرفه داشته باشم برام خیلی جدی شد. ولی هنوز هم این موضوع برام خیلی قطعی نیست که میخوام تو حوزه پزشکی کار کنم یا صرفا هنر. هر دو تاش برام معنی دار و جدیه و ممکنه بسته به شرایطی که پیش میاد تصمیم بگیرم.
- رشد خیلی سریعی داشتی تو این قضیه؟
نمیدونم ولی امیدوارم اینطور باشه. البته هنوز خیلی زمان زیادی نیست که دارم اینکارو میکنم
- این کار در حال حاضر حرفه اصلی توئه و از این طریق زندگی میکنی، درسته؟
الان آره. کاملا همینطوره. ولی راجع به آینده خیلی مطمئن نیستم.
- اینکه پزشکی خوندی روی آناتومیک بودن فضای کارهات تاثیری گذاشته؟
ببین من کلا به موجودات و مکانیزم های زنده علاقه داشتم از اول. شاید همین موضوع منو به سمت پزشکی برد. پزشکی خوندن شاید بیشتر نگاهمو به این موضوع عمیق تر و قالب مند تر و علمی تر کرد.
- چطوری روزت رو زمانبندی میکنی؟ یه روز نرمال از زندگی تو چطوری تقسیم بندی و برنامه ریزی میشه؟
وای این سوال خیلی سخته برام. من متوجه شدم که وقتی خیلی درگیر برنامه ریزی میشم، خود فعل برنامه ریزی به طرز وسواس گونه ای برام بزرگ میشه و منو درگیر خودش میکنه طوریکه یچیزایی از اصل قضیه رو از دست میدم. شاید یکی از آیتم های خیلی مهم تو تصمیم ام برای ادامه ندادن پزشکی همین بود. اونجا باید همه چی خیلی دقیق و زمانبندی شده میبود و زمان ام دست خودم نبود و این موضوع اذیت ام میکرد.
الان روتین انعطاف پذیر تری دارم. اگه بخوام کلیات اش رو بهت بگم اینطوری ام که صبح ها حتما هرجایی که نور باشه هستم. پیش گیاهام. و عمدتا کارهایی رو انجام میدم که خیلی درگیری فکری نخواد. مثلا کارهای لوجستیکی ام رو انجام میدم. قسمت پروداکتیو زندگیم معمولا از عصر شروع میشه که روی پروژه هام کار میکنم و معمولا شب ها ایده پردازی میکنم و خیلی وقتا با سلمان صحبت میکنیم راجع به کارها و ایده هامون و یادداشت بر میداریم و معمولا همین روند رو ادامه میدم.
- تا اینجای کار در مجموع زندگیت، زن بودن به نفع ات بوده یا به ضررت؟
به عنوان یه انسان مجزا، زندگی در قالب یک زن رو خیلی دوست دارم. منظورم تجارب، تاثیرات و در کل جهان بینی ای هست که برای من زن بودن به همراه داره.
اما در مقیاس بزرگتر و به عنوان جزئی از جمعیت انسانها، اگر مرد بودم حداقل زیست اجتماعی راحت تری داشتم. هم تو عرصه ی پزشکی و هم هنر تا حالا با مواردی که این مساله رو برام ثابت کنن مواجهه مستقیم و غیرمستقیم داشتهام. با این وجود اگر در مجموع بخوام جواب بدم، چون بخش درونیش برام تاثیرگذارتر و تعیین کننده تر بوده، باید بگم که آره به نفعهم بوده و خیلی زن بودن رو دوست دارم.
- رویایی ترین اتفاقی که تو زندگیت ممکنه ایجاد بشه و باعث بشه در مسیر رشد بالایی قرار بگیری چیه؟
اگه بخوام دنبال یه اتفاق بیرونی باشم که تاثیر خیلی زیادی توی زندگیم داشته باشه، قطعا تحول اساسی در شرایط زندگی از نظر اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در ایرانه. اینکه ایران جای بهتری برای زندگی بشه.
- نمایشگاهی داری پیش رو؟
آره یه نمایشگاه نقاشی دارم که دارم براش آماده میشم.
- چرا ایران موندی؟
خیلی دوست دارم که ایران بمونم. بنظر من ایران پتانسیل بالایی برای کارهای بزرگ داره. ولی این پتانسیل یطورایی تو گلوش گیر کرده و نمیتونه بالفعل بشه. خیلی دوست دارم که این گلوگاه باز بشه و دوست دارم باشم تو ایران و تو ساختنش سهیم باشم. بعلاوه اینکه خب اینجا بدنیا اومدم و خانواده ام اینجا هستن. به خاطر همین اولویت و علاقه ام با موندن تو ایرانه. تا جایی که بتونم..
- آدم میهن پرستی هستی؟
نه آدم میهن پرستی نیستم. اونطوری تعریف نمیشه برای من نگاهم به ایران و در کل میهن. زندگی تو جاهای دیگه مزیت ها و سختی های خودشو داره، همونطور که زندگی در ایران هم مزیتها و سختی های خودشو داره، در کل سعی میکنم پرسپکتیوم جهانی باشه. (حتی بعضا فرا زمینی!!)
- بنظرت اگه ایران نبودی هم بعنوان یه آرتیست میتونستی موفق باشی؟
نمیتونم مطمئن بگم. ولی موانع کار برای کسایی مثل ما تو ایران خیلی زیاده. بعلاوه اینکه همین الان هم نگاه من به کارم محدود به ایران نمیشه و دوست دارم جهانی بهش نگاه کنم.
- بنظرت کی دوره همه گیری کرونا به خاطره تبدیل میشه؟
بنظرم یک الی دو سال زمان لازمه که به شرایط گذشته برگردیم. حداقل تو ایران. یعنی امیدوارم { میخنده } ولی بنظر من اثرات این دوره مدت بیشتری باهامون میمونه. اثرات اقتصادی و احساسی اش.
- برای اینکه ذهن سازنده و خلاقی داشته باشی، روتین خاصی داری؟
کلا سعی میکنم از روتین و برنامه ثابت دوری کنم. موسیقی، فیلم، سریال، پادکست و محتوای با کیفیت میتونن خیلی بهم الهام بدن. ولی درکل سعی میکنم توجه ام رو بالا ببرم. به درونم، به اطرافم، به آدما، به شهرم. وقتی توجه ام رو میبرم بالا خیلی چیزا از توش در میاد. این کار رو برای ایده گرفتن انجام نمیدم. برای خودش انجام میدم. خوشبختانه ایده هم از توش خود به خود در میاد.
- بیشترین تایمی که آرت بلاک شده بودی چقد بود؟
من خیلی وقت نیست که حرفه هنری دارم ولی یه وقتایی بشکل خیلی مضمن آرت بلاک میشم و شده که حتی یک ماه تمام هیچ کاری نتونستم بکنم.
- خونه رویاییت چه شکلیه؟
خونه رویایی ام پر از گیاه و نور و هنره. بعلاوه یه استودیوی باحال. این حالت رو خیلی دوس دارم که خونه و استودیو ام به هم چسبیده باشن ولی باهم ادغام نباشن مثل همین خونه ام ولی خیلی باحال تر.
- بزرگترین چالش و مشکل ات در حال حاضر چیه؟
خب دارم سعی میکنم توجه ام رو بالا ببرم نسبت به محیط اطرافم. در همین حین حواس پرتی ها و مشکلاتی هم هست که باید سعی کنم ذهنم رو ازشون دور نگه دارم و تفکیک کنم مسائل رو و آگاهانه فضای ذهنی ام رو جهت بدم. این فرایند یکی از چالش های فعلی منه.
علاوه بر این امیدوارم بودم که اخلاقیات تو فضاهای حرفه ای جایگاه تاثیرگذارتر و مهمتری داشته باشه. وقتایی که با خلاف این مساله مواجه میشم هضم کردن و برخورد باهاش برام چالش بزرگی هست.
- چیزهایی که میسازی بیشتر پاسخی به نیاز مخاطب هات هستن یا بیشتر از درونیات تو شکل گرفته ان؟
قطعا بیشتر از درونیات خودم. من هم دیزاین میکنم هم کار هنری انجام میدم. مثلا نقاشی هام کاملا از درونیات ام شکل میگیرن و کاربرد و مخاطب تو شکل گیری اش تو ذهن ام تاثیری نداشته. ولی یسری کارهای حجم و مجسمه ام بینابین و شناور ان بین کار هنری و دیزاین. تو بعضیاش کارکرد و نیاز مشخصی از مخاطب تو ذهنمه. تو بعضیاشون حتی به قصد سعی میکنم صرفا حجم باشن و کارکردی نداشته باشن. بطور کلی مرز مشخصی نداره کارهای حجم ام.
من هم برای هنر و هم برای دیزاین ارزش زیادی قائل ام و هر دو تاش رو انجام میدم. ولی حس میکنم بیشتر به هنر متمایل تر هستم.
- اینکه کارهات مورد استقبال قرار بگیره یا نه چقد برات مهمه؟ تا الان چطور بوده بازخوردها نسبت به کارت؟
هنوز خیلی تازه است این جریان تو زندگیم ولی خب خوب بوده. فیدبک های خوبی گرفتم. مثلا همین که تو الان اینجایی نشونه مثبتیه برام و قطعا باعث خوشحالیمه که مورد استقبال قرار بگیره کارهام. ولی ترجیح میدم مورد استقبال قرار گرفتن رو تلاشی براش نکنم چون ممکنه به ذهنم جهت بده و ترجیح میدم که پروسه شکل گیری کارهام مستقل از این موضوع باشه.
- چطوری با آرتمن آشنا شدی و اولین برخوردت چطوری بود؟
اگه درست یادم باشه سال 96 از طریق اینستاگرام آشنا شده بودم، اونموقع جامعه کوچکتری داشتید و حضورا از شوروم تون در تهران باهاتون دیدار داشتم. هدایت هنری و سلیقه استایل آرتمن با من همخونی داشت و از همون موقع روی رادارم دارمتون.